هیات محبان حضرت ابوالفضل(ع)شهرستان مرند

http://telegram.me/mohebbaneabolfazl
هیات محبان حضرت ابوالفضل(ع)شهرستان مرند

🌷🌷🌷🌷
روابط عمومی هیات محبان ابوالفضل ع مرند
http://telegram.me/mohebbaneabolfazl
🌷🌷🌷🌷

پربیننده ترین مطالب

۳۸ مطلب با موضوع «پند وارزهای مذهبی» ثبت شده است

پند

يكشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۲۲ ق.ظ

✧✦• صادقانه زندگی کنیم •✦✧


🔹اﮔﺮ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ "ﻏﯿﺒﺖ" ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ، 

ﺑﺎﻧﮑﻬﺎ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺣﺴﺎﺑﻤﺎﻥ ﺑرداشته ﻭ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻏﯿﺒﺖ ﺍﻭﺭﺍ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ، ﻭﺍﺭﯾﺰ ﮐﻨﻨﺪ،

ﺑﺪﻭﻥ ﺷﮏ به خاﻃﺮ ﺣﻔﻆ ﺍﻣﻮﺍﻟﻤﺎﻥ ﺳﺎﮐﺖ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ. 


ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻓﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻓﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﯼ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵﺗﺮ ﻭ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮﻧﺪ؟!


جواب با شما...


🔸نگذارید گوشهایتان گواه چیزی باشد که چشمهایتان ندیده،


🔹نگذارید زبانتان چیزی را بگوید که قلبتان باور نکرده...

"صادقانه زندگی کنید"


🔸ما موجودات خاکی نیستیم که به بهشت میرویم.

ما موجودات بهشتی هستیم که از خاک سر برآورده ایم...



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۲۲

پند

پنجشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۴۱ ق.ظ


❤️ مورچه‌ای دانه بر پشت داشت و آرام می‌رفت ...


🌿 نسیمی وزیدن گرفت و دانه را بر زمین زد.


💜 مورچه دانه را برداشت و با نگاهی به آسمان آرام نجوا کرد:


🌿 گاهی یادم می رود که هستی. 

کاش گاه و بی گاه نسیم بوزد... 


🔸🔹🍃🌸🍃🔹🔸


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۴۱

پند

دوشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۵۹ ق.ظ

🍃🍃🍃🍃🍃

بعضی وقتهادوست دارم بگم

خدایاازت هیچی نمیخوام 

جزیه چیز

اون هم«معذرت»

بابت همه ناسپاسی هاوخطاهایی که خواسته وناخواسته ازم سر زدوتو راناراحت کرد

🍃🍃🍃🍃🍃


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۵۹

عکس نوشته مذهبی

يكشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۴۵ ق.ظ


🌙وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است


🌙شب بخیر ای حرمت شرح پریشانی ما



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۴۵

پند

يكشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۳۶ ق.ظ

🌸پیامبر مهربانی🌸


 ﺭﻭﺯﻱ ﻣﺮﺩﻱ ﻓﻘﻴﺮ،

ﺑﺎ ﻇﺮﻓﻲ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﻧﮕﻮﺭ،

ﻧﺰﺩ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ،

ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻥ ﻇﺮﻑ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ

ﺍﻧﮕﻮﺭ

ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻫﺮ ﺩﺍﻧﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﺗﺒﺴﻤﻲ ﻣﻴﻜﺮﺩ

ﻭ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺎﻝ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﻴﻜﺮﺩ،


💭 ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻨﺎﺑﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ

ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺷﺮﻳﻚ ﻧﻤﺎﻳﺪ

ﻭ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻌﺎﺭﻓﻲ

ﻧﻜﺮﺩ .


💭 ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﻴﺮ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺭﻓﺖ .

ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﭘﺮﺳﻴﺪ :

ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ

ﺷﺮﻳﻚ ﻣﻴﻜﺮﺩﻳﺪ،

ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﺋﻲ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻳﺪ !!


💭 ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﺯﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ :

ﺩﻳﺪﻳﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻭﻗﺘﻲ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩﻡ؟

ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺗﻠﺦ ﺑﻮﺩ،

ﻛﻪ ﺗﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺗﻠﺨﻲ واکنشی ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ

ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﻲ ﻣﺒﺪﻝ ﺷﻮﺩ .

" ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺯﯾﻦ ﺃﺧﻼﻗﻨﺎ ﺑﺎ ﺍﻟﻘﺮﺁﻥ ﺑﺤﻖ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻟﻪ "

ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺩﻝ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﻧﺸﮑنیم.🌸


🍃 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۳۶

پند

شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۲:۲۸ ق.ظ

🌸🍃🌸🍃🌸

خوب است آدمی جوری زندگی کند که آمدنش چیزی به این دنیا اضافه کند

و رفتنش چیزی از آن کم...!

حضور آدمی باید وزنی در این دنیا داشته باشد.

باید که جای پایش در این دنیا بماند.

آدم خوب است که آدم بماند و آدم تر از دنیا برود. 

نیامده ایم تا جمع کنیم، آمده ایم تا ببخشیم، آمده ایم تا عشق را ؛

ایمان را ، دوستی را 

با دیگران قسمت کنیم و غنی برویم

آمده ایم تا جای خالی ای را پر کنیم

که فقط و فقط با وجود ما پر میشود و بس! بی حضور ما نمایش زندگی چیزی کم داشت.

آمده ایم تا بازیگر خوب صحنه ی زندگی خود باشیم...

پس بهترین بازی خود را به نمایش بگذاریم...


🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۶ ، ۰۲:۲۸

داستانک

پنجشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۲۵ ق.ظ



🌸مردخوشبخت 🌸


پادشاهی پس از اینکه بیمار شد گفت: "نصف قلمرو پادشاهی‌ام را به کسی می‌دهم که بتواند مرا معالجه کند"🌼🍃

تمام آدم‌های دانا دور هم جمع شدند تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد، اما هیچ یک ندانست🌼🍃

تنها یکی از مردان دانا گفت: "فکر کنم می‌توانم شاه را معالجه کنم. اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید، پیراهنش را بردارید و تن شاه کنید، شاه معالجه می شود"🌼🍃

شاه پیک‌هایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد....

آنها در سرتاسر مملکت سفر کردند ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند. حتی یک نفر پیدا نشد که کاملا راضی باشد.

آن که ثروت داشت، بیمار بود. آن که سالم بود در فقر دست و پا میزد، یا اگر سالم و ثروتمند بود زن و زندگی بدی داشت. یا اگر فرزندی داشت، فرزندانش بد بودند. خلاصه هر آدمی چیزی داشت که از آن گله و شکایت کند.

آخرهای یک شب، پسر شاه از کنار کلبه‌ای محقر و فقیرانه رد میشد که شنید یک نفر دارد چیزهایی می‌گوید. "شکر خدا که کارم را تمام کرده‌ام. سیر و پر غذا خورده‌ام و می‌توانم دراز بکشم و بخوابم! چه چیز دیگری می‌توانم بخواهم؟"

پسر شاه خوشحال شد و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند و پیش شاه بیاورند و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند🌼🍃

پیک‌ها برای بیرون آوردن پیراهن مرد توی کلبه رفتند، اما مرد خوشبخت آن قدر فقیر بود که پیراهن هم نداشت!!!🌼🍃



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۶ ، ۰۳:۲۵

پند شبانه

چهارشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ۰۲:۴۱ ق.ظ


🌺ذکرها سه دسته هستن :🌺

🍃یه دسته پاک کننده اند

گناه و زشتی رو پاک میکنن

مثل : «استغفرالله»


🍃یه دسته مدادند

برامون حسنه مینویسند

مثل : «الحمدلله»،«سبحان الله» ،«لااله الاالله»


🍃و اما یه ذکری هست

که هم پاک کنه و هم مداده ،

گناهان را پاک میکنه بجاش حسنات مینویسه!!..

و آن :

صلوات بر محمد و آل محمد

🌸🍃اللهم صل علی محمد وال محمد🍃🌸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۶ ، ۰۲:۴۱

حکایت

سه شنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۶، ۰۲:۲۱ ق.ظ


🌸🌸🌸🌸🌸🌸

گویند 

ﺷﺒﻲ "ﺳﻠﻄﺎﻥ" ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ مےکرد ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ؛

ﺑﻪ ﺭییس ﻣﺤﺎﻓﻈﺎﻧﺶ ﮔﻔﺖ: ﺑﯿﺎ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﻭﯾﻢ، ﻭ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ مردم و ﻣﻠﺖ ﺧﺒﺮ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ .

ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮔﺸﺖ ﻭ ﮔﺬﺍﺭ بودند که مردی را ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۶ ، ۰۲:۲۱

پند

دوشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۳۵ ق.ظ

🌻🌻🌻🌻🌻

یه سنگ انداختم تو دریا،

 جالب بود...

 دریا اصلا به روی خودش نیاورد که سنگی به سمتش پرتاب شده.

 یاد خودم افتادم که چه زود با یه حرف یا رفتار کوچیک ناراحت میشم.

 از اون روز یادم موند که آدم وقتی بزرگ بشه و عمیق،

 بزرگترین مشکلات رو هم در خودش غرق میکنه، 

نه اینکه خودش غرق مشکلات بشه... 

🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۶ ، ۰۳:۳۵